يه روز يه پسره رو به جرم سرقت يك پيكان مي گيرن و مي برنشن كلانتري بعد به باباش زنگ مي زنن و مي گن بيا پسرت رو ببين پدره مي گه امكان نداره كه پسر من اين كار رو كرده باشه حتما اشتباهي پيش اومده خلاصه بابا هر جور كه بود و ديد كه بله پسرشه تا رسيد بهش محك زد تو گوش پسره و گفت من تريلر با بارش مي برم كسي نمي فهمه اونوقت جنابعالي رو بخاطر سرقت يك پيمان غراضه{قراضه،قرازه،غرازه} گرفتن حالا حكايت شماست./
همين
مال من و حسن!!!