سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://1.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

سلام!

اگر به نوع لباس زنان بازیگر از سال های دهه 60 تا امروز دقت کنیم به نکات جالبی می رسیم.

در آن سال ها زن ها با مانتوهای بلند و گشاد به همراه مقنعه در فیلم حاضر می شدند . گذشت و گذشت تا کم کم مانتوها کوتاه تر شدند تا الآن مانتوهای رنگارنگ و تا بالای زانو در تلویزیون به وفور رویت می شوند. مقنعه ها هم سرنوشتی مشابه داشتند به طوری که یواش یواش تبدیل به روسری شدند و جدیداً هم روسری ها تبدیل به شال !

از طرفی دیگر همان طور که در احکام اسلام وجود دارد پوشاندن گردی صورت (اگر این گردی بدون آرایش باشد) برای زن ضرورتی ندارد  و قسمت های دیگر سر باید پوشانده شوند ولی گویا فقهای (!) صداوسیما این حکم را رد کرده اند که اکثر بازیگران زن، زیرچانه و گردن شان پوشیده نیست! این بی حجابی به امری عادی تبدیل شده است،‏ و خدا می داند چه مضرات و خطراتی عادی شدن یک حرام در سطح جامعه بر جای می گذارد. حضرت علی (علیه السلام)‏ می فرمایند: لعنت خدا بر کسی که گناهی را برای مسلمانان عادی کند.(این مضمون حدیث بود)

اگر امروز به زنی تذکر دادید که زیر چانه را هم بپوشاند چون پوشاندن زیرچانه مانند مو واجب است ولی او به سریال های صداوسیمای جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت آن ها هم همین طورند، ‏تعجب نکنید!!!

این روند ترویج بدحجابی و بی حجابی ، که گویا کاملا حساب شده و برنامه ریزی شده به اجرا درآمده است، باعث خسارات جبران نشدنی به جامعه شده است به نحوی که الان نوعی لباس و پوشش در تلویزیون به حالت عادی درآمده است که روزگاری همین چندسال پیش اگر در جامعه حاضر می شد، به عنوان منکر از او یاد می شد. اگر تلویزیون با همین روند ادامه دهد،‏خدا می داند باید منتظر ملاقات چه چهره هایی در صداوسیمای خودمان باشیم؟!!!

خدا عاقبتمون رو به خیر کنه!

پانوشت:

1. می خواستم چندتا عکس از این بدحجابی ها بذارم، گفتم شاید درست نباشه!!!

2. خوشحال می شم نظرتون رو بدونم


[ شنبه 87/4/8 ] [ 4:10 عصر ] [ علی ] [ نظرات () ]

یا هو

سلام! این روزها اصلاح طلبان برای فرار از پرداختن به شکست های پیاپی خود، در انتخابات های مجلس هفتم،‏ ریاست جمهوری نهم،‏ شورای شهر سوم و مجلس هشتم،‏ اقدام به کار همیشگی خود یعنی فرار به جلو می کنند.

این افراد که در کسب کرسی های مجلس شکستی فراموش نشدنی را متحمل شدند، برای تغییر فضای ذهنی جامعه،‏ اقدام به ایجاد بحث انتخابات ریاست جمهوری دهم می کنند و به گونه ای سخن می پراکنند(!)، که گویا برنده بلامنازع خواهند بود.

بهترین گزینه دوم خردادی ها، سید محمد خاتمی است که البته با هزینه کردن ایشان در انتخابات مجلس هشتم، کاملاً دست خالی شده بودند. به عنوان مثال آقای خاتمی در شهر یزد (یعنی شهر زادگاه و شهر پدری اش)، از کاندیدایی در انتخابات مجلس هشتم حمایت کرده بود که در عین ناباوری همگان آن نامزد رای نیاورد و آبروی آقای خاتمی هم رفت!

پس برای ورود مجدد ایشان نیاز شدیدی به صحنه سازی ها و به نوعی جلب توجه افکار عمومی جامعه احساس می شد. ایشان هم برای تدارک این ورود مجدّد، در گیلان سخنان عجیبی بر زبان آورد و نظرات بی بی سی و سی ان ان و ... را به عنوان واقعیات حال حاضر دولت ما بیان نمود و گفـت: امام چه می‌خواست و منظورش از صدور انقلاب چه بود؟ این که ما اسلحه بگیریم و در دیگر کشورها انفجار ایجاد کنیم و گروه‌هایی درست کنیم که در دیگر کشورها خرابکاری کنند؟ و یادآوری کرد که: امام خمینی(ره)‏با اسلحه در دست گرفتن و تبلیغ انقلاب با اسلحه مخالف بوده است(!).

با این جملات که بر هر فردی غلط بودنش واضح بود،‏ پروژه بازگشت خاتمی کلید خورد. این جملات با واکنش های پیش بینی شده ای از دوستان اصولگرا همراه بود و دوم خردادی ها، این انتقادات و واکنش ها را تخریب خاتمی و یا فوبیای خاتمی تعبیر کردند تا با مظلوم نمایی، بتوانند جایگاهی برای خود دست و پا کنند.

 برخی پا را فراتر گذاشتند و تجمع افراد در نمایشگاه کتاب اطراف خاتمی را نشانه محبوبیت او اعلام کردند و در حالی که ذوق زدگی از سر و رویشان می چکید، اضافه کردند:آقای خاتمی که به نمایشگاه رفته بود، چنان سالن به هم ریخته بود و مردم برای استقبال و دیدنش هجوم آورده بودند که سیستم نمایشگاه به هم ریخت. ( معلوم نیست منظورش از به هم ریختن چیست؟ نکند منظورشان تکان خوردن دیوار بین غرفه هاست؟! تازه! اگر این تعداد باعث ذوق زدگی شما است، اگر به تعداد افراد استقبال کننده از احمدی نژاد در هر استان، مردم می آمدند چی کار می کردید؟ جان به تنتان باقی می ماند؟!؟! )

سید محمد خاتمی

حالا حرف چیه؟! می خواهم بگم که از آقای خاتمی تقاضا می کنیم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند تا رای نیاورد و همین یک ذره آبروی سیاسی خود را نیز بر باد دهد تا دیگر دوم خردادی ها، جام زهر خداحافظی را تا انتها سر کشیده باشند.

همان اتفاقی که فکر می کردیم پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم و پنجم شدن معین ( که با حمایت مستقیم خاتمی نامزد شده بود) اتفاق بیفتد ولی بر ما ثابت شد که این ها روشون زیاده !!!

 


[ شنبه 87/2/21 ] [ 5:24 عصر ] [ علی ] [ نظرات () ]

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام! می خواهم داستانی را از حضرت آقای امجد در مورد حضرت آقای بهجت برایتان نقل کنم.آقای بهجت و آقای امجد نیازی به معرفی ندارند. این دو تن بی شک،‏ از علما و عرفای برجسته در طول سالیان اخیر هستند. و اما داستان:

"در نجف اشرف، زمانی که آقای بهجت می رفتند محضر آقای قاضی، تهمت زدند که صوفی شده!

پدر آقای بهجت به ایشان امر کرد که دیگر حتی یک مستحب هم نباید انجام بدهی. ایشان هم امر پدر را اطاعت کردند و به طور مطلق یک مستحب هم انجام نمی دادند ؛ مثلاً در رکوع زیاده بر ذکر واجب، حتی یک صلوات نمی فرستادند و سایر مستحبات. ولی خدا می داند تا کجا بالا رفته اند."

اما اتفاقی مشابه همین ماجرا، برای حضرت آقای خامنه ای نیز اتفاق افتاده است.

در ایام تحصیلی حضرت آقا، در اوج دوران جوانی ایشان، پدر ایشان به  بیماری سختی دچار می شوند که نیاز حتمی به مراقب و پرستار پیدا می کنند. پدر ایشان در مشهد حضور داشتند و ایشان علی رغم این که پسر بزرگتر نبودند (پسر دوم خانواده هستند)، برای پرستاری پدر و احترام به مقام ایشان ،‏حوزه علمیه قم ،به عنوان مهمترین مرکز علمی روحانیت، را ترک گفتند و به مشهد رفتند.

همین احترام خاص این بزرگان به والدین،‏ یکی از مهمترین دلایل در رسیدن ایشان به مراتب علمی و عرفانی شد.

اللهم عجل لولیک الفرج

خدا هر دو این بزرگان را برای ما حفظ فرماید ان شاالله

بعد نوشت:

 باورم نمی شود! یکی از عزیزترین دوستانم مادر و مادر خانمش را در یک سانحه رانندگی از دست داد. او داغ دار است و من هم بدجوری ناراحتم. نه من،‏ بلکه همه اهلی محل مات و مبهوتیم. فقط می تونیم بگیم: آ‍قا رضا! خدا صبرت بده

 


[ دوشنبه 87/2/16 ] [ 12:2 صبح ] [ علی ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام! هنوز توهین قبلی روزنامه اعتماد ملی به ملت رو فراموش نکرده بودیم که :‏باز هم از این باغ،‏بَری رسید و باز هم مستفیض شدیم.

اعتماد ملی
برای دیدن کاریکاتور،اینجا کلیک فرمایید.

 

این کاریکاتور جدید، که از کتاب دوم ابتدایی الگوبرداری شده است، مردم به جای روباه داستان نشسته اند و با دهانی باز برای ذره ای پنیر، به کلاغ التماس می کنند. البته در مقاله مربوط به این کاریکاتور، آمده است که طرح تثبیت قیمت ها که طرح مجلس هفتم بود، با روی کار آمدن دولت نهم، حالت ویژه ای به خود گرفت و ... بعد هم کلی آسمان به ریسمان دوخته است که بگوید: همه کارخانه ها در حال ورشکستگی هستند.

تا حالا صحبت های اعتماد ملی یعنی روزنامه شیخ مهدی کروبی را خواندید حالا فقط چند جمله از رهبر انقلاب در شیراز بشنوید:

 رسانه های بیگانه در تلاش اند هر مسئله ای حتی حوادث طبیعی نظیر خشکسالی و مسائلی همچون گرانی را که در دنیا نیز عمومیت دارد به عاملی برای فشار بر ملت و مسئولان ایران تبدیل کنند و مردم باید در این زمینه هوشیار باشند.

البته فراموش نمی کنیم که وقتی قبل از انتخابات ،‏جورج بوش از اصلاح طلبان تمجید کرد و رهبر انقلاب از تمامی مخاطبان این تمجید خواست که خط خود را با دشمن مشخص کنند، هیچ حرکت و ندایی از جبهه اطلاح طلبان( من جمله اعتماد ملی) شنیده نشد.

حالا هم که رهبر ، فشار بر ملت و مسئولان به خاطر گرانی جهانی ( که از سر و روی آن کاریکاتور می بارید)،‏ را کار رسانه های بیگانه دانسته اند. پس به ما ایراد نگیرید اگر بگوییم: روزنامه بیگانه ملی!!!

پی نوشت:

فکر می کنم: این که زن و دختر ترسیم شده در کاریکاتور،‏ مویشان بیرون نیست، منظور دارد. این موضوع حتما به خاطر گرایشات مذهبی کاریکاتوریست نبوده (چون در همین شماره از اعتماد ملی، در صفحات مختلف عکس های زیادی (4 یا پنج تا) عکس خانم های بازیگر یا شاعر زن آورده شده است که  مویشان هم بیرون است) به نظر شما یعنی چی؟!؟


[ پنج شنبه 87/2/12 ] [ 6:25 عصر ] [ علی ] [ نظرات () ]

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(علیه السلام)

سلام!

واضح و مبرهن است که هر انتخاباتی برکاتی دارد مثل شور و شوق مردم،‏ تجلی وحدت، مشارکت مردم و ... . ولی هشتمین انتخابات مجلس شورای اسلامی (در دور اول و دوم) برکات و نکاتی داشت که این انتخابات را از قبلی ها و شاید هم بعدی ها، متمایز می کند:

1. در این انتخابات مشخص شد معنی و مفهوم انتخابات قبل و بعد از انتخابات با هم فرق داره!

یعنی قبل از انتخابات می گیم که این انتخابات "رفراندوم" برای برخی افراد، مثل رئیس جمهوره ولی وقتی رای نیاوردیم و ضایع شدیم،‏می گیم که : کی بود کی بود ما نبودیم، این انتخابات اصلا رفراندوم نیست،‏ اصلا انتخابات هم نیست،‏ اصلاً...(شخص مورد نظر به علت اختلالات گویشی، غش کرد!)

2. این انتخابات باعث شد که بفهیم برخی ها - که یه مدتی (مثلاً در مجلس ششم، مثلاً!) رئیس مجلس هم بودن - بلدن عذرخواهی کنن و به توهین کنندگان اعتراض کنند.

در ایام ریاست این بعضی ها، این قدر به خدا و اسلام و قرآن و دین و اهل بیت(ع) و انقلاب و امام و... توهین شده بود و هیچ کسی حرف نزده بود،‏ که این احتمال پیش آمده بود که شاید این افراد، عذرخواهی بلد نیستند، ولی الآن فهمیدیم که نه بابا! قبل از انتخابات یاد می گیرن! البته می دونیم که این توهین ها تموم نمی شه ولی امیدوارم عذرخواهی یادشون نره!

ولی همانطور که آقای کروبی پس از عذرخواهی از مردم،‏گفتن ایشون به دفتر روزنامه زنگ زدند و توضیح خواسته اند. متن مکالمه ایشان احتمالاً این گونه بوده است:

شیخ مهدی کروبی: سلام! ببینم من یه ذره خوابیدم شما دوباره گند زدید؟

دفتر روزنامه: علیک سلام! نه حاج آقا مگه چی گفتیم؟ مثل همیشه نوشتیم.

ش: خب همین دیگه! گندتون همینه که مثل همیشه نوشتید.

د: حالا چی شده؟

ش: هیچی یه هفته قبل انتخابات به جای این که هوای مردم رو داشته باشید تا به ما رای بدن،  بهشون گفتید دلفین.

د: حاج آقا دلفین که خوبه! می خواهید مثل روزنامه شرق یه خر بکشیم با هاله نورانی ... یا اصلاً می خواهید...

ش:  ساکت شو... اصلاً شما ها هم، هیچی نمی فهمید! صبر کن بعد از این انتخابات دوباره می رم یه حزب دیگه می زنم. (تق)

این تق هم که صدای گوشی تلفن بود که به زمین زده شد!

3. اما مهمترین برکت این انتخابات این بود که بنده هم جنوب رفتم و هم مشهد!

من از دوران دبیرستان دلم می خواست برم جنوب که جور نمی شد. تا این که همزمان با دور اول انتخابات جنوب رفتم و روز انتخابات،‏خرمشهر بودم. حدود دوسال هم بود که توفیق مشهد از ما گرفته شده بود تا این قسمت شد رفتیم مشهد و دور دوم انتخابات هم مشهد بودیم.

دیگه انتخابات از این با برکت تر!!! برکات و نکات انتخابات


[ شنبه 87/2/7 ] [ 2:4 عصر ] [ علی ] [ نظرات () ]

بسم النّور

سلام! امروز روز ملّی فناوری هسته ای است و همه سعی کردند جشن بگیرند! هر سازمان و موسسه و شرکت و مرکز و ... که می رفتی یا از نزدیکی اش، رد می شدی یه جوری شادی شون رو ابراز کرده بودن! چراغونی،‏ پلاکارد، توزیع شیرینی( البته به رنگ زرد !). ولی من وقتی هر کدوم از این ها رو می دیدم،‏ خنده ام می گرفت!

باور کنید عقلم تکون نخورده (!) ولی بدجوری خنده ام می گرفت! پیش خودم می گفتم ببینید چه کس هایی می خواهند یه جوری به مردم شادی هسته ای، القا کنند. (توجه فرمایید: القا) انگار یادشون رفته که همون موقعی که بعضی ها انرژی هسته ای ( که امروز برای این ها عزیز شده) رو داشتند با قطعات هواپیما معامله می کردند و داوطلبانه تعلیق می کردند و مراکز تحقیقاتی رو هم تعطیل می کردن (و البته همه این ها ساکت بودن)، همین مردم بودند که با تسلّط کامل بر تمامی تحلیل و تفسیرها و علم بر تمامی جنبه های اقتصادی، اجتماعی ، علمی و ‏سیاسی انرژی هسته ای، مقتدارانه فریاد زدند: ((انرژی هسته ای حق مسلّم ماست)) و برای این سردادن این شعار از هیچ حزب یا گروهی کسب اجازه نکردند و تا هر موقع هم که لازم ببینند اعلام می کنند ( هر چند به نظر می رسد این شعار همانند شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی،‏جاودانه شده است.)

می خوام بگم مردم ما بسیار باهوش تر،‏فهمیده تر و فهیم تر از این چیزی است که برخی ها فکر می کنند ،‏این کلمات تعارف نیست عین واقعیت است. وقتی امام خمینی(ره) مردم این زمان را با مردم هم عصر رسول الله(ص) یا علی ابن ابیطالب(ع) یا حسین بن علی(ع) مقایسه می کند،‏ الکی که نیست. امام این مردم را می شناخت و در مورد آن ها سخن می گفت. امام(ره) که اهل تعارف نبود.

و یا چه زیبا فرموده است حضرت آقای خامنه ای(حفظه الله تعالی) که: "هر کس فکر می کند مردم عوام اند، خودش عوام است."

پس بهتر است برخی مسئولان و دست اندرکاران نظام( در قوای سه گانه یا مجمع یا ...) سعی نکنند خود را جلوتر از مردم یا هدایت کننده مردم نشان دهند،‏ بلکه سعی کنند دنباله رو مردم باشند تا از مردم عقب نمانند و یا حداقل چوب لای چرخ حرکت مردم نذارن.

*****************************************

پ.ن: خیلی ممنونم! حتّی شما دوست عزیز! با نظرهاتون دلگرم نمودید.

پ.ن: باید ببخشید که تاریخ به روز کردن دیر شد. موضوع و مطلب بود، فرضت نبود. هر روز که می گذرد مطلبی در نظرم هست ولی اگر فرصت نشه مطلب هم ...


[ سه شنبه 87/1/20 ] [ 5:35 عصر ] [ علی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

فقط یک سرباز هستم، نه کمتر (که وظیفه ام فراموشم شود) و نه بیشتر (که مغرور شوم) !
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 503792